ساقه و مؤخرۀ لشکر. فوج پسین. (بهار عجم). و بیت ذیل را که معنی آن مفهوم نیست شاهد آورده است: جناح از هوا در زمین برد بیخ پس آهنگ شد در زمین چارمیخ. نظامی. ، آهنی باشد که کفشگران در پس کفش نهند تا به آن کفش را فراخ کنند آنگاه که قالب را در کفش کنند و به تازی موئل گویند
ساقه و مؤخرۀ لشکر. فوج پسین. (بهار عجم). و بیت ذیل را که معنی آن مفهوم نیست شاهد آورده است: جناح از هوا در زمین برد بیخ پس آهنگ شد در زمین چارمیخ. نظامی. ، آهنی باشد که کفشگران در پس کفش نهند تا به آن کفش را فراخ کنند آنگاه که قالب را در کفش کنند و به تازی موئل گویند
پیشاهنگ. (از: پیش و آهنگ، بمعنی کش و کشنده) پیشرو قافله و کاروان و لشکر. آنکه پیش پیش لشکر و قافله رود. (غیاث). مقدمه. (دهار). آنکه زودتر از دیگر کاروانیان یا لشکریان روی به راه نهدو آن اعم است از آدمی یاستور و جز آن. آن استر یا اشتر یا چهار پای بارکش که پیشاپیش رود و هر حیوانی که سرگروه و پیشرو نوع خود باشد. (برهان) : الا یا خیمگی خیمه فروهل که پیش آهنگ بیرون شد ز منزل. منوچهری. برفتن باز می کوشم چه سود است نیابم ره که پیش آهنگ دوداست. نظامی. دگر ره بود پیشین رفته شاپور به پیش آهنگ آن بکران چون حور. نظامی. چونکه گله باز گردد از ورود پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود. مولوی. محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان تو خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس. سعدی. ره خوابیده در دامان این صحرا نمی ماند مرا گر کاروان سالار پیش آهنگ گرداند. صائب. شانی ! از فرهاد ومجنون واپسی دون همتی ست در قطار بختیان عشق پیش آهنگ باش. شانی. نخراز، بز پیشرو گله و رمۀ گوسفندان و عرب کراز گویند. (برهان). نهاز، پیش آهنگ رمه. مئم، پیش آهنگ شتران قافله. (منتهی الارب) ، پیشاهنگ. نام دسته ای از جوانان که به تربیتی خاص و مرامی مخصوص پرورش یافته باشند. الکشافه. رجوع به پیش آهنگی شود
پیشاهنگ. (از: پیش و آهنگ، بمعنی کش و کشنده) پیشرو قافله و کاروان و لشکر. آنکه پیش پیش لشکر و قافله رود. (غیاث). مقدمه. (دهار). آنکه زودتر از دیگر کاروانیان یا لشکریان روی به راه نهدو آن اعم است از آدمی یاستور و جز آن. آن استر یا اشتر یا چهار پای بارکش که پیشاپیش رود و هر حیوانی که سرگروه و پیشرو نوع خود باشد. (برهان) : الا یا خیمگی خیمه فروهل که پیش آهنگ بیرون شد ز منزل. منوچهری. برفتن باز می کوشم چه سود است نیابم ره که پیش آهنگ دوداست. نظامی. دگر ره بود پیشین رفته شاپور به پیش آهنگ آن بکران چون حور. نظامی. چونکه گله باز گردد از ورود پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود. مولوی. محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان تو خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس. سعدی. ره خوابیده در دامان این صحرا نمی ماند مرا گر کاروان سالار پیش آهنگ گرداند. صائب. شانی ! از فرهاد ومجنون واپسی دون همتی ست در قطار بُختیان عشق پیش آهنگ باش. شانی. نخراز، بز پیشرو گله و رمۀ گوسفندان و عرب کراز گویند. (برهان). نهاز، پیش آهنگ رمه. مئم، پیش آهنگ شتران قافله. (منتهی الارب) ، پیشاهنگ. نام دسته ای از جوانان که به تربیتی خاص و مرامی مخصوص پرورش یافته باشند. الکشافه. رجوع به پیش آهنگی شود